کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

زنگ تفریح

الان تو اوج افسردگی و فکر و خیالم داره داغونم میکنه مجبور میکنم خودم رو با این چیزا بخندم دیگه نهایتش اینه که دیوونه میشم و یا بقیه میگن دیوونه است حالا شما هم بیاین با من بخندین اگه میشه دقت کن خوب... تا حالا دقت کردین بعضی وقتا تو آینه به خودتون نگامیکنین میبینین چقد خوشگلین،بعد.... . . . . با گوشی که از خودتون عکس میگیرین میبینید شبیه "اورانگوتان" شدین!!! ********************** دیدین بعضيها عادتشونه رو چمن كه نشستن همينجوری چمن هارو ميكنن اینا یه بز درونم دارن :)))) ********************************   غضنفر به زنش میگه لامپ ها رو خاموش كن بیا زیره پتو كارت دارم زنه خوشحا...
17 تير 1392

عروس زیبای من(فشن کوچووی من)

یه روز کوثر به من میگه مامان لباس تنم کن میخوام عروس بشم منم بهش خندیدم گفتم واسه چی میخوای عروس بشی اونم باز میگفت میخوام عروس بشم زود لباس خوشگل تنم کن منم رفتم لباس تنش کردم و یه عالمه ازش عکس های خوشگل گرفتم وروجک اونقدر هم خوش عکس و قیافه میگیره کدوم فشن آخرش خم مدلینگش میکنم       ...
15 تير 1392

عکس آتلیه و عکس کوثری و پرنیا جون

اینم پرنیا جون خوشگل متاسفانه این تنها عکس از پرنیا و کوثری هست خیلی به هم عادت کرده بودن و بازی میکردن الان هم بعد از گذشت 2 ماه کوثر گهگاهی سراغ پرنیا رو میگیره و دوست داره بره پیشش اینم عکس های اتلیه کوثری که اتفاقی گرفتم ازش   ...
13 تير 1392

تولد مامانی

  خدای من دوستت دارم در چند قدمی جانمی و من هنوز خوابم... تویی که جاری میشوی در رگ و ریشه ی احساسم... خــــــــــــــدا جانمـ دوستـتــــــــــــــ دارمـــ تویی که ریشه می جنبانی در تار و پودم... استشمامت می کنم... آری، تو همان بوی ناب خدایی... آری تو خدایی... خدایی که با تمام ادراکم، لمست میکنم... یخ زده است احساسم... آغوش گرم تو، برای من هیچ شعله ی عشقی مهیا نساخت... خـــــدای مــــــــــــــن...                     مــــن... دوستـتـــــــــ دارم بینهایـتـــــــــــــ............... ...
13 تير 1392

هدایا

الان 5 ماهه میخوام هدیه ها و کادو ها  سوغاتی هایی که تو این مدت  گرفتی رو بگذارم تو وبت یادم رفته بگذارم اول از همه از عزیزهایی که اینا رو بهت هدیه دادن خیلی تشکر میکنم و بینهایت ممنونم ازشون من همیشه شرمنده محبت خانواده و دوستانم هستم اینجا گوشه ای از محبت هاشون رو میارم که همیشه به یاد دخترم باشه که چقدر همه دوستش داشتن و دارن و محبتشون رو از ما و کوثری دریغ نکردن اینجا همه هدیه های غیر نقدی رو میگذارم هرچند تو عید و تولدش هم غیر نقدی زیاد هدیه گرفت از جمله پدربزرگ های کوثر که نقدی عیدی بهش دادن مامان بزرگ خودم هم همینطور نقدی بهش داد خاله معصومه هم هم نقدی و هم غیر نقدی همیشه ما رو شرمنده خودش کرده و اونقدر چیز میز واسه کوثر می...
9 تير 1392

نی نی شکمو

کد کوثری 161 هست همینک نیازمند یاری پیامکتان هستیم   فقط کافیست گوشی رو بردارید و کد 161 رو به شماره زیر ارسال کنید 2000 8080 200 ممنون وقتی کوثر بزرگ شد و آدم معروفی شد قول میده بهتون امضاء بده (چاکر همهتون هستیم) چه عدد باحالی هم گیرمون اومد "ستاد انتخاباتی کوثری "   فقط خواهشا دوبار رای ندید که رای تون باطل میشه ممنونم از شما ...
5 تير 1392

سیب و جدایی

میدونی دخترم مامانت شعر خیلی دوست داره نمیتونم بگم این شعر رو زیاد تر از یکی دیگه دوست دارم چون هر شعری به جای خودش مفهوم زیبایی به همراه داره ولی در کل عاشق شعر خوندنم و اول دبیرستان که بودم معلم ادبیات فارسیم منو با شاعر بزرگ مصدق بیشتر آشنا کرد و به من دفتر شعرش رو داد که برای خودم شعر هاش رو بنویسم و اولین شعرش این شعر بود وبرای این اینو برات اینجا میخوام بنویسم چون جواب های زیبایی در پی این شعر اومده و دو شاعر دیگه یه جورایی حس شاعر اول رو درک کردن و به این شعر جواب دادن و خیلی تاثیر گذار بود برام امیدوارم همه لذت ببرن واینم بشه یکی از خاطرات تو که شاید درس زندگی هم باشه وقتی به معنیش پی ببری   شعر اول رو حمید مصدق گفته بود...
4 تير 1392

مامان تو رو خدا

بازم شاهد حرف های عجیب غریب کوثری دیشب داشتم تو آشپز خونه کار میکردم شما هم با بابا بازی میکردی در کنارش هم غر میزدی یه دفعه نمیدونم از کجا اومد و گفتی مامان تورو خدا میگیم چی میگی تو رو خدا میگم تو رو خدا چی؟ باز گفتی تو روخدا خب یعنی چی همچین با حالت التماس میگفتی و دستت رو باز کردی که بغلت کنم منم که خیلی از خوشمزهگیت خوشم اومده بود بغلت کردم و نازت کردم و بوسیدمت  ولی شما که دیدی این جمله ات خیلی واسه من و بابایی جالب بوده هی مدام تکرار کردی دیوانه کردی منو....... باز دیروز صبح الکی رو زمین میغلتیدی و میگفتی مامان کمکم کن کمک ....من که مرده بودم از خنده میگفتم باشه الان میام نجاتت میدم ..........وقتی بابا میاد خونه به...
27 خرداد 1392