کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

کوثر و شب قدر

سلام دوست های عزیزم قبول باشه طاعات و عباداتتون ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید امشب شب آخره   من و کوثر و مادربزرگش شب قدر رفتیم هیئت محل کوثر خیلی خوشحال بود اونجا براش حال و هوای دیگه ای داشت پارسال زیاد حالیش نبود ولی امسال خیلی بیشتر درک میکرد ولی در هر صورت اذیت های خودشم کرد و حسابی آتیش سوزوند اونجا اول که به عالمه خوراکی خورد بعدش که هی رفت و اومد و براخودش آواز میخوند و میدوید و با بچه های دیگه بازی میکرد آتیش پاره قسمت مردونه رو هم بی نصیب نمیگذاشت و اونجا هم میرفت و عین خیالش نبود که مامان باهاش نیست خلاصه موقع سر گذاشتن قرآن که شد چراغ ها رو خاموش کردن کوثر گفت اِ چراغ ها رو خاموش شدن گفتم آره باید بخوابیم حالا ا...
9 مرداد 1392

کوثر و مهمونش نازنین جون

هفته پیش ما یه مهمون عزیز داشتیم نازنین خانوم خواهر زاده دوست بابایی آقا بهروز ایشون یکی دو ساعتی اومدن پیشمون کوثر خیلی زود باهاش رفیق شد و کلی باهاش بازی کرد نازنین جان برای کوثر 2 تا کتاب خوب و خوشگل آورد که کوثر خیلی خوشش اومده بود خلاصه بعد از اینکه کلی بازی کردن نازنین جون خواست بره کوثر کلی گریه کرد و تا روز بعد هی سراغش رو میگرفت که کی میاد دوباره اینم عکس های نازنین جان و کوثر که کوثر مدام بازی گوشی میکرد و نمیگذاشت عکس بگیریم   اینم کوثری و کیف جدیدی که خاله جون براش فرستاده بود کلی باهاش کلاس میگذاره   کوثر هفته پیش تو نمایشگاه قرآن خودی نشون داد دخترم اول اینکه تو غرفه کودکان نشسته بو...
3 مرداد 1392

کوثر و سوره کوثر

بله اولین سوره ی که کوثر حفظ کرده و یاد گرفته سوره ی کوثر هست تقریبه دو سه روز باهاش کار کردم و تونست یاد بگیره قربونش برم الهی خیلی ناز میخونه خیلی خوشگل میخونه وقتی اسم خودش رو تو این سوره میگه بیشتر ذوق میکنه کوثر تو سن 2 سال 4 ماهگی تونسته یه سوره از قرآن رو یاد بگیره البته با کمک مامانی دختر بلای من این روزا هر چی یه فکر و ذهنش میگذره رو به زبون میاره نگاه میکنه ببینه دور و وری ها چی میگن و چیکار میکنن تا زود تکرار کنه مخصوصا مامانش که خیلی هم بد آموزی داره خلاصه گاهی چیزایی میگی که آدم جلو شما لال بشه خیلی بهتره مثلا به بابا میگفتی من از دست تو چیکار کنم یا پریشب بردمت پارک توحید جای فواره ها همه بچه ها بازی میکردن تو هم شر...
1 مرداد 1392

هدیه خاله جون برای کوثری

اینم کادوی خاله جون برای کوثری البته محبت های خاله جون به کوثر بدون مناسبت و با مناسبت خیلی زیاد بوده اینم عیدی عید شعبان این کار رو خود خاله جون برای کوثری درست کرده و با چرم درست کرده و کاملا دست ساز هست اگر کسی خوشش اومد میتونه بره به اینجا (charmnegar.blogfa.com ) و سفارش بده این طرح رو خودم پیشنهاد کردم و دادم بهش میتونید با هر طرحی برای کوچولوتون کیف سفارش بدین ...
17 تير 1392

عروس زیبای من(فشن کوچووی من)

یه روز کوثر به من میگه مامان لباس تنم کن میخوام عروس بشم منم بهش خندیدم گفتم واسه چی میخوای عروس بشی اونم باز میگفت میخوام عروس بشم زود لباس خوشگل تنم کن منم رفتم لباس تنش کردم و یه عالمه ازش عکس های خوشگل گرفتم وروجک اونقدر هم خوش عکس و قیافه میگیره کدوم فشن آخرش خم مدلینگش میکنم       ...
15 تير 1392

عکس آتلیه و عکس کوثری و پرنیا جون

اینم پرنیا جون خوشگل متاسفانه این تنها عکس از پرنیا و کوثری هست خیلی به هم عادت کرده بودن و بازی میکردن الان هم بعد از گذشت 2 ماه کوثر گهگاهی سراغ پرنیا رو میگیره و دوست داره بره پیشش اینم عکس های اتلیه کوثری که اتفاقی گرفتم ازش   ...
13 تير 1392

هدایا

الان 5 ماهه میخوام هدیه ها و کادو ها  سوغاتی هایی که تو این مدت  گرفتی رو بگذارم تو وبت یادم رفته بگذارم اول از همه از عزیزهایی که اینا رو بهت هدیه دادن خیلی تشکر میکنم و بینهایت ممنونم ازشون من همیشه شرمنده محبت خانواده و دوستانم هستم اینجا گوشه ای از محبت هاشون رو میارم که همیشه به یاد دخترم باشه که چقدر همه دوستش داشتن و دارن و محبتشون رو از ما و کوثری دریغ نکردن اینجا همه هدیه های غیر نقدی رو میگذارم هرچند تو عید و تولدش هم غیر نقدی زیاد هدیه گرفت از جمله پدربزرگ های کوثر که نقدی عیدی بهش دادن مامان بزرگ خودم هم همینطور نقدی بهش داد خاله معصومه هم هم نقدی و هم غیر نقدی همیشه ما رو شرمنده خودش کرده و اونقدر چیز میز واسه کوثر می...
9 تير 1392
1