کوثر و یک راز
سلام دخملم این مطلب تا وقتی بریم پیش مامان جون و باباجون لار مخفی میمونه آخه شاید ناراحن بشن واسه کارمون رفتیم بندر و یک روزه برگشتیم ولی دایی جون رو هم دیدیم البته دایی جون دهن لقت معلوم نیست الان یه چند نفر موضوع رو گفته ولی فکر میکنم خیلی ها نمیدونن چند تا عکس از شما و دایی جون گرفتم که اینجا واسه یادگاری میگذارمشون کلا با اینکه خیلی بندر نموندیم ولی خاطرات جالبی از خودت به جا گذاشته بودی تو رستوران همش وروجک بازی کردی همه چیز رو میریختی پایین با کار کن های رستووران صمیمی شده بودی وغل یکی از گارسون ها شدی بردت بیرون خلاثه همه رو سرگرم خودت میکردی با دایی جون هم زود خوب شدی و یغلت میکرد تو پاساژ ها میدویدی و از این مغازه میرف...