کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

شب یلدا

می دونی گلم من برات از شب یلدا چیزی ننوشتم چون خاطره ای ازش ندارم که هیچ خاطره ی بدی هم ازش دارم واسه این هیچ وقت شب یلدا برام اهمیتی خاصی نداشته . هر سال شب یلدا که میشد یادم نمی آد که یایام پیشمون بوده آخه اون خارج از کشور کار میکرد و معمولا زمستون ها رو پیشمون نبود یا اگر هم بود من یادم نمی آد یلدایی رو پیشمون بوده این یکی از عواملی که از یلدا خوشم نمیاد و دیگه اینکه سال اولی که اومده بودم اینجا شب بلدا خیلی تو فکر خانواده خودم بودم که اونجا چقدر رسم های جالبی دارن و واسه تازه عروس ها تو هر موقعیتی و هر مناسبتی هدیه میبرن ............ خود این ها هم این رسم ها رو دارن ولی واسه من هیچ کدومش رو عمل نکردن ولی واسه دخترشون و دامادشون هر ر...
5 دی 1390

یه کمی از اوضاع کوثر

خوب خیلی حرف های برای گفتن دارم ولی نمی دونم چرا اینقده تنبل شدم. به هر حال امروز کمی برات مینویسم عزیزم. شما الان داری وارد 10 ماهگی میشی و در واقع نه ماهت میشه نمی دونم باید چی بهش بگیم میشی نه ماهه ولی وارد 10 ماه میشی به هر حال زیاد هم مهم نیست مهم اینه که زمان داره میگذره و تو داری بزرگ میشی انگار همین دیروز بود که دو دل من بودی و من هر روزم رو با تکون خوردن های تو میگذروندم و اگر یه روز تکون نمیخوردی دپرس بودم و حال خوبی نداشتم .............خلاصه گذشت ولی خوب بود الان خیلی شیطون و شیرین تر شدی خیلی بازی میکنی خیلی سر به سر من میگذاری و خیلی هم زور میزنی که حرف بزنی و نمیتونی اداهای خیلی جالبی در میاری و من و بابایی لحظه ل...
5 دی 1390

شرکت در مسابقه

کد ما 195 هست یادتون نره حتما بهمون رای بدین عزیزان سلام به همه دوست های نی نی وبلاگی مون ما هم بالاخره در مسابقه شرکت کردیم امیدواریم از ویدیو کوتاهی که درست کردم خوشتون بیاد حتما به ما رای بدین یادتون نره لطفا ما رو یاری کنید. پیشاپیش ممنونم ..........راستی عکس های دوست های نی نی وبلاگیمون هم توی این ویدیو هست که به بزرگی خودشون ببخشن که کیفیت نداره اسم دوست هامون رو هم دو باره مینویسم ریحانه عسلی سهند گل مسیح مقدس پرنیا جون محمد طاها عزیز ارنواز جون باران بهاری رضا گلی ابوالفضل عزیز ال آی جون دوستتون داریم ما رو فراموش نکنید...........   کد ما 195 هست یادتون نره ...
3 دی 1390

روز شیرخواران حسینی

مراسم روز شیر خواران حسینی رو امسال برای اولین بار با تو رفتم گلم و به مادر شدنم افتخار کردم. مراسم خیلی زیبا بود و مداحی خیلی خوبی بود و خیلی فضای روحانی و حال و هوای خاصی ایجاد شده بود . صبح از خواب بلند شدی زود آماده کردمت و زود رفتیم هوا بد نبود مجبور شدم صبحانه ات رو ببرم اونجا بهت بدم آخی خیلی زود شروع شده بود. اونجا خیلی دمق بودی و نق میزدی نمیدونم چرا شاید به خاطر این بود که زود بیدار شده بودی خلاصه همش تو بغلم بودی کم کم خوابت برد و مراسم که تموم شد بیدار شدی . خیلی حال عجیبی داشتم شاید امسال حس خاصی نسبت به روضه هایی که خونده میشد داشتم . اینم چند تا عکس خوشمل از شما دختر حسینی من   ...
23 آذر 1390

شیطنت و بازیگوشی کوثری

این دختر ما خیلی شکمو و هر چیزی که میبینه مثل همه نی نی ها اول با دهنش تست میکنه ......... دختر گلم میخوام یه مورد از غفلت های خودم و شکمو بودن شما رو تعریف کنم باید بگم خدا رو شکر که اتفاق بدی برات نیافتاد ..............امروز داشتیم غذا میخوردیم که شما بیدار شدی از دور ما رو نگاه میکردی اما تنبلیت گل کرده بود و نمیومدی جلو خلاصه آخر های غذا بالاخره اومدی پیشمون و میخواستی شیشه سس رو برداری ما هم از جلوت جمعش کردیم من و بابایی غذای تند خیلی دوست داریم و با غذا حتما فلفل میخوریم امروز هم همینطور خلاصه غذا رو که خوردیم بابا بلند شد که بره سر کار آخه خیلی کار داشت مجبور بود زودتر  بره ......خلاصه بابا رفت دم در و منم ظرف غذا رو بر...
22 آذر 1390

تولد ریحانی جون

  ریحانه جون تولدت مبارک انشاالله همیشه سالم و سربلند باشی گلم خیلی دوستت داریم خداي اطلسي ها با تو باشد پناه بي کسي ها با تو باشد تمام لحظه هاي خوب يک عمر به جز دلواپسي ها با تو باشد . ...
22 آذر 1390

کوثر و آقا بهروز

خوب این دفعه از اومدن یه مهمون که به شما خیلی لطف داشته میخوام بگم. بله آقا بهروز دایی نوشین جون اومدن بیرحند و به ما هم یه سری زدن هر چند ما نتونستیم ازشون خوب پزیرایی کنیم آخه موقعی اومدن که شما مریض بودی .....خلاصه اومد پیشمون و یه عالمه هدیه از طرف خودشون و نازنین و نوشین و سیما جون برای شما آوردن و ما رو حسابی خجالت دادن...............شما با دیدن آقا بهروز هیچی نمیگفتی خوشبختانه گریه نکردی بیشتر خجالت میکشیدی یواش یواش یخت آب شد و با اش بازی کردی و میخندیدی و هی به حالت خجالت سرت رو برمیگردوندی طرف بابایی و خودت رو قایم میکردی.........کاش نوشین جون و نازنین و سیمای عزیز هم باهاش بودن و ما هم اونا رو می دیدیم ولی حیف نشد ..............
22 آذر 1390