یه خاطره هم از هواپیما سوار شدنت
موقعی که تو فرودگاه بندر منتظر هواپیما بودیم متاسفانه پرواز تاخیر داشت و ما هم منتظر شدیم نمی دونم شما تو این 2 ساعت چه کارتون بود که مدام پوشکتون رو خیس میکردی یاکثیف خلاصه پوشک آخر رو هم عوض کردم و موقع پرواز شد من متوجه نشدم که دیگه پوشک نداری از بس ناراحت بودم که دارم از آقا جون و مامان جون دور میشیم - خلاصه سوار هواپیما که شدیم یه 10 دقیقه نگذشته بود که ای وای کوثر پوشکش رو کثیف کرد آنچان کثیف کردی که بوش در اومد
رفتم به مهماندار گفتم می خوام دخملم رو بشورم و پوشکش رو عوض کنم اونم گفت باشه دستشویی رو آمداده کرد منم رفتم پوشکت رو بیارم که دیدم ای داد بیداد از پوشک خبری نیست - خلاصه باز رفتیم دور گشتیم از یه نی نی پوشک گرفتیم
هر چند براتون بزرگ بود اما چه کنیم استفاده کردیم -خلاصه باز اومدم بشینم حالا شما رو خواب گرفته بود تو بغلم نمی نشستی ضرف غذا که جلوم بود اومدی با پات پرت کردی رو زمین خوب شد بسته بود -
باز پاشدم تو بغلم گرفتمت جایی که مهماندار ها می نشستن راه رفتم تا جناب عالی خوابتون برد
و با خیال راحت نشستم سر جام بعدشم تا وقتی که پیاده شدیم و رفتیم پیش بابایی شما بیدار نشدی-