یه خاطره از شیر خوردنت
مشهد رفته بودیم پروما من رفتم تو نمازخونه که بهت شیر بدم چند تا مامان دیگه هم اونجا بودن داشتن به نی نی هاشون شیر میدادن منم نشستم و شروع کردم به شیر دادن به شما - شما هم که یه کم می خوردی باز برمیگشتی به همه نیگاه میکردی دوباره می خوردی باز تا یه صدا می اومد باز دنبال صدا میگشتی - باز همونطور که شیر می خوردی با پاهات فشار میآوردی با پای مامانی و خودت رو میکشوندی پایین - بالانس میزدی - مقنعه من رو میکشیدی لباسم رو میکشیدی خلاصه کشتی منوتا شیر خوردنت تمام شد بقیه مامان ها هم داشتن منو نیگاه می کردن و میخندیدن آخه نی نی های اونا آروم رو پای ماماناشون دراز کشیده بودن و شیرشون رو میخوردن ولی شما هم فضولی می کردی هم شیر میخوردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی