کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

کوثر و پیاز

1390/8/9 16:34
نویسنده : زینب فتوحی
293 بازدید
اشتراک گذاری

امروز کنارت نشسته بودم داشتم پیاز خورد میکردم که شما منو تو این وضعیت نگاه میکردی و یکدفعه به طرف من حمله ور شدی منم پشتم رو کردم بهت نشستم تا دست نزنی تو هم شروع کردی به نق زدن منم شیطونیم گل کرد اومدم پیاز رو که نصفه بود جلو دهنت گرفتم شما هم طبق معمول دهنت رو باز کردی و پیاز رو مزه کردی یکدفعه متوجه طعم تند و متفاوتش شدی و کشیدی عقب اما هیچی نگفتی ولی دوباره اومدی جلو تا طعمش رو دوباره امتحان کنی و دوباره مزه کردی ولی این دفعه قیافه ات خیلی جالب شد و کلا سرت رو برگردوندی رفتی پی بازی خودت من که داشتم بهت میخندیدم بغلت کردم دیدم الهی بهمیرم گازش هم رفته تو چشت اشکت تو چشمت جمع شده بود الهی بمیرم برات خلاصه رفتم صورتت رو شستم و شما هم انگار نه انگار که پیاز تند بوده بیخیال نشستی سر بازیت

 

 

 

 

کوثر جونی با تیپ جدید و متفاوت تو مغاره بابا جون

سمت چپ روی دیوار لیست قیمت خدمات بابایی هست که شما عاشقش هستی هر وقت میریم مغازه کلا چشمت اونجاست و از دور باهاش میخندی همش میخوای بگیریش و بازی کنی یک بار هم پاره کردی که بابایی دوباره چاپش کرده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

دایی پسقلی
9 آبان 90 17:56
بله ........... اساساَ خرابکاری و شیطنت همراه همیشگی شما مادر و دختر هست.. .. موفق باشین. ---------------------
دایی پسقلی
9 آبان 90 17:57
تنظیمات رو انجام دادین خانم فتوحی ؟؟؟


بله همون جور که داده بودین انجام دادم مدیر احتمالا خبر میده
دایی پسقلی
9 آبان 90 18:06
که این طور....... به سلامتی ...
مامان ریحانا
10 آبان 90 19:09
چقدر زرد بهت میآد


ممنونم خاله جون