کوثر و پیاز
امروز کنارت نشسته بودم داشتم پیاز خورد میکردم که شما منو تو این وضعیت نگاه میکردی و یکدفعه به طرف من حمله ور شدی منم پشتم رو کردم بهت نشستم تا دست نزنی تو هم شروع کردی به نق زدن منم شیطونیم گل کرد اومدم پیاز رو که نصفه بود جلو دهنت گرفتم شما هم طبق معمول دهنت رو باز کردی و پیاز رو مزه کردی یکدفعه متوجه طعم تند و متفاوتش شدی و کشیدی عقب اما هیچی نگفتی ولی دوباره اومدی جلو تا طعمش رو دوباره امتحان کنی و دوباره مزه کردی ولی این دفعه قیافه ات خیلی جالب شد و کلا سرت رو برگردوندی رفتی پی بازی خودت من که داشتم بهت میخندیدم بغلت کردم دیدم الهی بهمیرم گازش هم رفته تو چشت اشکت تو چشمت جمع شده بود الهی بمیرم برات خلاصه رفتم صورتت رو شستم و شما هم ...
نویسنده :
زینب فتوحی
16:34