کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

سلامی دوباره

سلام به دوست های گلم و دختر نازم چند وقتی بود که حس آپ نیست ما الان پیش مامان جون هستیم یعنی شهر خودمون هستم اینجا شما شب و روز نداری مدام یا داری بازی میکنی یا فضولی یا مخ یکی رو پیاده میکنی کلا دور و برت شلوغه و وقتی یه کم تنها میشی زود حوصله ات سر میره خلاصه خیلی بهت خوش میگذره ....... انشاالله خبر های جدید و خوبی هم از طرف دختر خاله شما داره میرسه و ما هم تو پوست خودمون نمی گنجیم خدا کنه همیشه خبر های خوب و خوش باشه عزیزم .......... فعلا تا اینجا رو داشته باش تا ببینیم چی مییییییییییشه و مامان تنبلت باز راه بیوفته............   از دوست های گلم هم معذرت میخوام که نتونستم و نرفتم بهشون سر بزنم واقعا شرمندشو...
16 شهريور 1392

عید فطر

خدایا به تو پناه می برم اگر این ماه تمام بشود و من را هنوز نبخشیده باشی . . .   عید است و دلم خانه ویرانه، بیا این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا یک ماه تمام مهیمانت بودیم یک روز به مهمانی این خانه بیا عید سعید فطر مبارک یا مهدی   عید همه دوست های عزیزمون مبارک انشاالله بعد از شب های قدر امسالمون زیبا و خوب رقم بخوره   ...
19 مرداد 1392

کار دست مامان

این کار کار ترام هست که تمام کار تمام سایه روشن ها رو با نقطه انجام دادم چند تا سفارش هم تو این کار داشتم که چون شخصی بوده نمیتونستم بگذارم تو وبم اینم برای خواهرم و دوست هام گذاشتم قابل توجه دوستان (عکس خودم و همسری ) حتما بزودی عکس کوثری رو هم کار میکنم پا نوشت: عکس حذف شده توسط مدیرین کسی خواست ببینه خبرم بده
15 مرداد 1392

کوثر و شب قدر

سلام دوست های عزیزم قبول باشه طاعات و عباداتتون ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید امشب شب آخره   من و کوثر و مادربزرگش شب قدر رفتیم هیئت محل کوثر خیلی خوشحال بود اونجا براش حال و هوای دیگه ای داشت پارسال زیاد حالیش نبود ولی امسال خیلی بیشتر درک میکرد ولی در هر صورت اذیت های خودشم کرد و حسابی آتیش سوزوند اونجا اول که به عالمه خوراکی خورد بعدش که هی رفت و اومد و براخودش آواز میخوند و میدوید و با بچه های دیگه بازی میکرد آتیش پاره قسمت مردونه رو هم بی نصیب نمیگذاشت و اونجا هم میرفت و عین خیالش نبود که مامان باهاش نیست خلاصه موقع سر گذاشتن قرآن که شد چراغ ها رو خاموش کردن کوثر گفت اِ چراغ ها رو خاموش شدن گفتم آره باید بخوابیم حالا ا...
9 مرداد 1392

جواب هایی برای سوال های عــجیب کودکان

تنها چیزی که بچه ها را خسته نمی کند، سوال کردن است. همه چیز برای کودکان حکم معما را دارد معمایی که خودشان از پاسخ دادن به آن عاجزند و برای همین دست به دامن بزرگترها می شوند. غافل از اینکه همین سوالات گاهی بزرگترها را هم حسابی گیج می کند. بخصوص اگر این سوال ها علمی باشد. همان پدر و مادری که همیشه دوست داشتند فرزندشان فردی عاقل بار بیاید حالا در جواب دادن به پرسش او ناتوانند. نگران نباشید، این مشکلی است که تقریبا بیشتر والدین با آن دست به گریبان هستند. در اینجا برخی پرسش های رایج کودکان و نحوه پاسخ به آنها را با شما مرور می کنیم. - چرا دایناسورها دیگر وجود ندارند؟ به فرزندتان بگویید ۶۵ میلیون سال پیش یک شهاب آسمانی با زمین برخور...
9 مرداد 1392

کوثر و مهمونش نازنین جون

هفته پیش ما یه مهمون عزیز داشتیم نازنین خانوم خواهر زاده دوست بابایی آقا بهروز ایشون یکی دو ساعتی اومدن پیشمون کوثر خیلی زود باهاش رفیق شد و کلی باهاش بازی کرد نازنین جان برای کوثر 2 تا کتاب خوب و خوشگل آورد که کوثر خیلی خوشش اومده بود خلاصه بعد از اینکه کلی بازی کردن نازنین جون خواست بره کوثر کلی گریه کرد و تا روز بعد هی سراغش رو میگرفت که کی میاد دوباره اینم عکس های نازنین جان و کوثر که کوثر مدام بازی گوشی میکرد و نمیگذاشت عکس بگیریم   اینم کوثری و کیف جدیدی که خاله جون براش فرستاده بود کلی باهاش کلاس میگذاره   کوثر هفته پیش تو نمایشگاه قرآن خودی نشون داد دخترم اول اینکه تو غرفه کودکان نشسته بو...
3 مرداد 1392

کوثر و سوره کوثر

بله اولین سوره ی که کوثر حفظ کرده و یاد گرفته سوره ی کوثر هست تقریبه دو سه روز باهاش کار کردم و تونست یاد بگیره قربونش برم الهی خیلی ناز میخونه خیلی خوشگل میخونه وقتی اسم خودش رو تو این سوره میگه بیشتر ذوق میکنه کوثر تو سن 2 سال 4 ماهگی تونسته یه سوره از قرآن رو یاد بگیره البته با کمک مامانی دختر بلای من این روزا هر چی یه فکر و ذهنش میگذره رو به زبون میاره نگاه میکنه ببینه دور و وری ها چی میگن و چیکار میکنن تا زود تکرار کنه مخصوصا مامانش که خیلی هم بد آموزی داره خلاصه گاهی چیزایی میگی که آدم جلو شما لال بشه خیلی بهتره مثلا به بابا میگفتی من از دست تو چیکار کنم یا پریشب بردمت پارک توحید جای فواره ها همه بچه ها بازی میکردن تو هم شر...
1 مرداد 1392