کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

پرسش های وبلاگی

          این پرسش ها رو تو چند وب دیدم خوشم اومد که منم جواب بدم جالب بود برام............ البته کمی سخته حقیقت رو بگی ولی میگم   بزرگترین ترس از زندیگیت؟ زندگی بدون همسرم و فرزندم اگر 24 ساعت نامرئی میشدی چی کار میکردی؟ خیلی کارها یکیش میرفتم اونایی که منو عذاب دادن رو عذاب میدم اگر غول چراغ جادو توانایی براورده کردن یک آرزو بین 5 الی 12 حرف رو داشته باشه آن ارزو چیست؟ حل مشکلات مهدی از میان اسب سگ پلنگ گربه و عقاب کدام یک را دوست داری؟ اسب کارتون مورد علاقه کودکیت؟   بابالنگ دراز  - آنشرلی   ...
17 خرداد 1392

عکس های قدیمی

این عکس ها مربوط به قبل از سال 92 یعنی زمستون 91 هست برین ادامه مطلب       راستی دوست داشتین در مورد این جمله هم نظر بدین اینم یکی از سرگرمی های منو کوثری هست دیگه     اینم که توضیح نمیخواد ...
16 خرداد 1392

عکس های مسافرت

عکس ها بیشتر بود ولی تو دوربین خاله جا موند   اینجا خونه رضا هستیم و دارین با هم بازی میکنید   خونه باباجون سوار موتور دایی جون البته شما از موتور میترسیدی اینسری   خونه باباجون(خاله سمانه زن، دایی آمنه، کوثری ،فاطمه ، خاله جون،  خاله فرزانه ، و علی رضا) کوثری و دایی مجتبی خاله جون و کوثری   ...
16 خرداد 1392

مامانی خیلی دوس ت دارم

کوثر این روزا خیلی بیشتر تو حرف ها و گفت و گوی ما شرکت میکنه و حرف های قلمبه سلمبه میزنه ..... یه روز تو خونه بودیم کوثر مشغول بازی بود و منم داشتم کارهای خونه رو انجام میدادم که اومد پیشم و بهم گفت مامانی من خیلی دوسسسسسسسست دارم منو میگی یه لحظه موندم بعد بغلش کردم گفتم عزیزم منم خیلی دوست دارم الهی قربونت برم اونم لپاش گل انداخته بود و خوشحال از اینکه منو خوشحال کرده هی تکرار میکرد من خیلی دوست دارم ..........یه روز از بعد از برگشتنمون از لار ازت سوال کردم اسمت چیه خانومی یکدفعه با خنده میگی نازنین من با تعجب میگم چی ؟ باز میگی نازنین بهت میگم توکوثری خنده ای از روی شیطنت کردی و جواب داد نازنین کمی فکر کردم و یادم اومد که مامان...
15 خرداد 1392

روز پدر

این دومین سالی هست که بابایی به واسطه حضور زیبای تو در زندگیش نام پدر برازنده اش شده امیدوارم  همیشه سالم و سلامت سایه اش بالای سر تو و من  باشه   این از طرف من  واسه همسرم   همسر عزیزم از زمانی که خانه عشقت پناهگاه خستگی من شد ، اندیشیدم که الهه عشق بهترین ِ بهترین ها را نصیب من کرده است... روزت مبارک همسر عزیزم مهدی جان روزت مبارک   اینم از طرف من و کوثر تقدیم به بابایی و بابا بزرگ ها مخصوصا بابایی خودم که ازش دورم پدر مهربانم ، تو گرانمایه ترین تصویری! من اگر قاب تو باشم کافیست!!! روزت مبارک پدر نازنینم   پدر عزیزم زیبایی عشق ، پاکی صدا...
2 خرداد 1392

ادامه خاطرات

کمی از سفرمون بخوام بگم ابتدای سفرمون با بابایی رفتیم کرمان چون کار داشت خلاصه چند روزی اونجا بودیم و بعدش من و شما رفتیم لار و بابایی برگشت بیرجند ....تو کرمان رفتیم پیش دوست عزیز وبلاگیمون ملیحه جان مامان پرنیا خلاصه خیلی بهشون زحمت دادیم و حسابی شرمنده اشون هستیم خیلی اذیت شد بیچاره ملیحه جان با این که سرکار بود صبح ها بازم همه جوره واسمون سنگ تموم گذاشت و خیلی اذیت شد شما و پرنیا هم خیلی با هم بازی کردین مخصوصا شبی که با هم رفتیم پارک با هم عکس گرفتیم که دست ملیحه جون هست وقتی عکس ها رو گذاشت تو وبشون منم عکس ها رو اینجا میگذارم تا تو خاطرات شما هم باشه ...........از تو اتوبوس بگم شما که کلا از پوشک گرفتمت گرفتاری بود تو اتوبوس با شما...
25 ارديبهشت 1392

25 اردیبهشت و خاطره های جامانده

سلام به همه دوستای خوبم که همیشه جویای حال ما بودن راستش از تنبلی که بگذریم شرایط هم جور نمیشد بتونم آپ کنم ............ بعد از تعطیلات عید آخر های فروردین رفتیم لار پیش مامان و بابای مامانی همه چیز خوب بود ولی دوری بابایی خیلی بد بود من که از دفعه های قبل بیشتر دلم براش تنگ شده بود خلاصه یه 20 روزی اونجا بودیم و به شما که خیلی خوش گذشت و چون بیشتر دور و برت شلوغ بود بد جور به حرف اومده بودی و اصلا  کم نمی آوردی و خلاصه هر چیزی جدید میشنیدی زود یاد میگرفتی و تکرار میکردی کلی هم قضایا برات پیش می اومد که خیلی هاشون رو شاید به مرور یادم بیاد و تعریف کنم ولی بین همه اینها شیرین زبونی و حاظر جوابی های شما همه ما رو به تعجب وا داشته ...
25 ارديبهشت 1392

سال جدید

سلام سال 92 هم شروع شد امیدوارم سال خوبی برای همه باشه برای ما هم همینطور الهی خدا امسال نظر ویژه ای به ما و زندگیمون کنه خیلی چیزا واسه تعریف هست هم تولدت که غافلگیر شدیم و کادو گرفتین و هم عید هایی که گرفتی .......فعلا اومدم اولین پست رو بنویسم بعد سر وقت میام و کلی حرف دارم از همه دوستامون که اومدن و عید و تولدت رو تبریک گفتن ممنونم که اومدن و بهمون تبریک گفتن سر وقت به همه سر میزنم و واسشون یه سورپرایز کوچیک دارم همه تون رو از راه دور میبوسم و سال خوبی براتون آرزو میکنم.......... ...
14 فروردين 1392