تولد بابایی
عزیز دلم امروز روز قشنگیه امروز روز تولد بابایی هست من و تو با هم بهش تبریک میگیم من متاسفانه نتونستم براش چیزی بخرم ولی امروز سعی میکنم غذای خوبی براش درست کنم .کوثر جون یادمه وقتی تو دلم بودی بابایی که دست میزاشت رو دلم شما تندی لگد میزدی انگار دستهای بابا رو حس میکردی یا وقت هایی بود که لگد میزدی بابا که دستش رو میگذاشت شما حرکت میکردی و زیر دست بابا لگد میزدی و جات رو تو دلم تغییر میدادی
مهدی جان تولدت مبارک از صمیم قلب دوستت دارم
تو این چند سال همیشه واست تنهایی جشن میگیرم امسال اگه نتونستم هدیه ای برات بخرم اما بهترین هدیه زندگیت رو اول سال بهت هدیه دادم. امسال سه نفره تولدت رو جشن میگیریم.
حرف های دلت را خواندم و چقدر به دلم نشست
نمی دانی وقتی میفهمی که یک نفر هست که می توانی به شانه
هاش تکیه کنی و راحت با او حرف بزنی چه حس خوبی بهت دست
میده
حس می کنم خوشبخت ترین آدم دنیا هستم چون عشق تو رو دارم و
این برام کافیه ،
دیگه نا امید نیستم
دیگه غمگین نیستم
دوست دارم شاد ترین آهنگ دنیا رو بشنوم
دوست دارم زیبا ترین جمله ها رو برای تو بنویسم اما افسوس که
همه کلمه ها برای وصف تو از ذهنم فرار می کنند چون قدرت
توصیف تو رو ندارند
دلم با وجود بودن آدم های زیادی که در اطرافش بو د بد جوری تنها
بودوغمگین
اما وقتی تو اومدی دلم به در خانه ی دل تو اومد در زد در روکه وا
کردی دید نگاهت با او آشناست حرفت انگار از تو دل اون وازدهن تو
خارج می شه .
وابستت شد ، عاشقت شد ، دیوانه ات شد
و حالا در جواب این حرف های قشنگت که می دونم از ته دلت
سرچشمه گرفته نمی دونم چی بگم! چی جور ی سپاس گذار این
همه لطف و محبت تو باشم
باز مثل همیشه فقط یه جمله می گم:
عزیزم تو بهترینی،دوستت دارم
می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست
احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست
دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست
باور کن این خدا که خودش عاشقت کند
حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست
پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا
باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست
من را ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست
دنیا سر جدایی ما شرط بسته است
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست...