کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

درخواست

از همه دوست های خوبی که میان به ما سر میزنن یه خواهشی دارم........ این نمونه صندلی نی نی رو که عکسش رو میگذارم براتون رو ببینید و اگر تو فروشگاه اینترنتی و یا اگر تو فروشگاه شهرتون اون رو دیدین به من خبر بدین ممنون میشم   ...
21 شهريور 1390

قطره خوردن کوثر

سلام خوبی دخترم . یه کم ناراحتم آخه شاید خونه ای که بریم واسه اینترنت مشکل داشته باشیم نمی دونم چی میشه ولی اگه زود به زود ن ی ام به دوستای نی نی وبلاگیمون سر نزنم دق می کنم....... چند عکس از قطره خورنت میگذارم تاببینی چقدر بد دوایی چه قیافه ای که درست نمی کنی ...... قربونت برم جانم             ...
20 شهريور 1390

بهترین خاله دنیا

این مطلب تقدیم به یکی یه دونه و مهربونه و تک خاله جونه کوثر..............کوثر جون از دار دنیا یه تک خاله گل هم داره که جیغ زدن هاش به اون رفته خاله جون خیلی به کوثری لطف داشته و یه عالمه براش لباس و عروسک خریده که بعد از اسباب کشیمون براتون میزام تو وبلاگ ببینید. ممنون خاله جونی که کوثر جون بلا رو اینقدر دوست داری و اینقدر براش لباس های جورواجور خر یدی اونقدر که خاله و مامان جونی برا کوثر لباس خریدن که کوثر تا چند سال از خرید لباس بی نیازه بیچار مامان کوثرکه دیگه چیزی نگذاشتن که خودش برا دخملش بخره       کوثر که انگار قاب عکسی شده که به دیوار زدنش ( تو لباسی که خاله جون براش خریده) ...
19 شهريور 1390

خدا

  یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلی نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت :یا رب زین چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای خسته ام زین عشق دل خونم مکن من که مجنونم ،مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم گفت : ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی ...
19 شهريور 1390

با خدا......

دایی پسقلی آقا بهروز چند مطلب زیبا برامون فرستاده که حیفم اومد انها رو تو وبلاگ دخملی نگذارم         .........چی می شد اگه خـــــدا ........ چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده، چرا که ما وقت نکردیم دیروز از او تشکر کنیم. چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد، چون امروز اطاعتش نکردیم. چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود، چرا که دیروز قادر به درکش نبودیم. چی می شد که دیگه شکوفا شدن گلی را نمی دیدیم، چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم و شکر نکردیم. چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد، چرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کر...
19 شهريور 1390

رفتار های کوثر

کوثر جون اومدم این دفعه کمی از تغییر رفتار های این یک ماه گذشته شما بنویسم.   اول اینکه تو خواب خیلی غلت میزنی و همش به شکم می خوابی و یکدفعه برمیگردی به شکم که اگه بهتون نرسم باعث میشه از خواب بیدار شین و خوابتون به هم بخوره واسه این دوتا بالشت میگذارم دو طرفت که برنگردی ولی به پهلو میخوابی . بعد  جیغ های دیوانه کننده شما گوش فلک رو هم کر کرده جیغ هاتون کم که نشده هیچ زیاد هم شده خدا نکنه بابایی باهات بازی کنه بد تر جیغ میزنی هی جیغ میزنی و هی خودت به جیغت میخندی خیلی وقت ها هم جیغ می کشی بعد به من و بابا جون نیگاه می کنی ببینی چه عکس العملی نشون میدیم بعضی وقت ها هم وقتی من و بابایی داریم با هم ح...
18 شهريور 1390

شیطونی های مامان

اینم شیطونی های مامان کوثر که سر به سر دخمل میگذاره .............کاری که از دستمون بر میاد       نمای نزدیک کوثز .............خیلی خنده دار شدی عسلم   ...
18 شهريور 1390