کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

مامان دست نزن جیزت میکنم!!!!

1392/3/20 13:55
نویسنده : زینب فتوحی
272 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا کوثر خانوم خیلی دستور میدن و خیلی زبون دراز شده

امروز بهم میگه مامانی به مداد رنگی هام دست نزنی جیزت میکنم !!! منو میگیتعجببهش میگم باشه من مداد رنگی ها تو رو نمیخوام ....این مداد رنگی ها رو بابایی برات خریده و خیلی هم دوستش داری ...

دیشب بهت میگم کوثر بیا بخوام رفتی تو بغل بابایی و میگی نمیام تو برو بخوام من نمی خوام بخوابم میخوام پیش بابا باشم بعد دست بابا رو رو صورتت میگذاری که منو نبینی که بهت اخم کردم ..منم بیخیال شدم صبر کردم خودت بیای .....بعد که خواستی بیای کنترل تلوزیون رو برداشتی و میگی خواموش کنم بابا پاشو بخوابیم خندهبابا بیچاره داشت فیلم میدید اومدی بهم میگی بگیر بخواب فردا ببرمت سرسره بازی منم با خنده میگم باشه.....

چند روز پیش میگی مامان من هندونه میخوام برام هندونه بیار میگم هندونه نداریم بهم میگی مننننننننننن هندونهههههههههههه میخواممممممممممم............منم گفتم نداریم حالا هرچی میخوای بهانه بگیر توهم بیخیال شدی

داشتم خمیر درست میکردم کاری داشتم رفتم تو اتاق صدام رو بلند کردم گفتم کوثر دست نزنی ها  گفتی باشه دوباره گفتم دست نزنی ها تو هم گفتی باششه باشه باشه منو میگی بازمتعجب

خیلی وقت ها پشت چشم نازک میکنی واسه من و مخصوصا بابا قیافه میگیری هر چند وقتی که نوزاد بودی خیلی ها میگفتن چقدر این وروجک قیافه میگیره واسه ما خندهو پشت چشم نازک میکنهعینک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دايي پسقلي
20 خرداد 92 15:03
عجب .. اندر احوالت شما مادر دختر بايد حكايت مثنوي هفتاد من كاغذ نوشت ها ... ايشالله هميشه همه تون سالم و سربلند باشين ...
مامان نرگس
21 خرداد 92 7:51
حلول ماه شعبان ، ماه عبادت و بندگی ، و اعیاد خجسته شعبانیه مبارک باد
مهدی
21 خرداد 92 12:20
سلام کوثر جون خوبیچقد اذیت میکنی تواول اخرش دختر مال باباست بابایی هست دیگه زیاد حسودی نشه