1 سال و 5 ماهگی کوثری
سلام دخمل گلم امروز 17 ماهه شدی عزیزم روزگار مثل باد میگذره میرسم از روزی که چشم به هم زدنی بزرگ شده باشی از بزرگ شدنت نمیترسم از این میترسم که خواه نا خواه وقتی بزرگ بشی مشغله هات اونقدر زیاد میشه که مثل امروز اینقدر کنار هم نیستیم و با هم الهی همیشه سلامتی تو رو ببینم چه کنارم باشی چه از من دور............
خیلی خیلی خیلی شیرین شدی اونقدر که حد نداره هر روز واژه ی جدیدی رو به زبون میاری شاید خیلی ها رو یادم میره بگم ولی مثل سریال تلوزیونی شدی که هر روز همونی ولی با برنامه ای جدید دیشب وقتی رفتیم خونه دویدی سمت عروسکت و بغلش کردی و از عمق وجودت بهش گفتی عزیییییییییییییزم وای که دلم غش رفت اونقدر با عشق به آغوش کشیدیش که نگو .یاعروسک رو میگذاری رو بالشت تکونش میدی یه چیزی هم میزاری روی صورتش که خوابش ببره از چیزی که دیدی واسه ارشیا انجام میدن آخه خودت این مدلی نمیخوابی کنار من میخوابی خوابت میبره . از دعوا کردن با ارشیا هم باید عکس بگیرم ببینی چقدر زور میگی...یا امروز من خواب بودم بهم میگی مامان مامان پاشو منم شوکه آخه تا حالا نمیگفتی پاشو چطور اینقدر کامل گفتی ...نمیدونم قبلا گفته بودم یا نه به پستونکت میگی پیسیا اونقدر بامزه میگی ....صبح ساعت 5 بیدار شده بودی هر کار میکردم نمیخوابیدی دیدم بلند شدی میخوای بری فضولی بهت میگم کجا میری بخواب میگی دردر منم خنده ام گرفته بود بهت میگم وروجک بخواب باز بهم میگی بودک ( یعنی همون وروجک) .....باز ظهر میخوام بخوابونمت آروم میزنی تو کمرم و میگی بخوا بخوا میخواستی منو بخوابونی ای دختر بلا......
راستی امروز 2 دندون جدید در آوردی 2 از دندون های نیشت بالا پایین هم بین 4 دندون وسط و آسیاب خالی بود که داره با دندون جدید پر میشه
خدا رو شکر تو این اوضاع بدمون خبر های خوشی میرسه داداشی ستایش امروز به دنیا اومده کم کم هم خبر های خوبی داره از طرف خاله جون میرسه داداشی رضا هم تو این هفته به دنیا میاد این خبر ها کمی روحیه منو عوض میکنه الهی شکر ....
اینم عکس هایی از حمام رفتن دخملم
خودت تنهایی حمام بودی منم گاهی می اومدم بهت سر میزدم که اتفاقی نبوفته
سیب هم میخوردی و کلی حالی به هولی بودی
اینم خنده های زیرکانه همراه با گاز زدن سیب