کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

شیرین زبونی های کوثری

1391/3/31 8:12
نویسنده : زینب فتوحی
486 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم عشقم شورم امیدم برای زندگی نفسم اکسیژنی برای نفس کشیدنم صدای تاپ تاپ قلبمی گلبولهای قرمز خونمی من بلد نیستم خوب بنویسم برعکس مامان محمد طاها جون که با تمام وجودش مینویسه ولی خلاصه با هر زبونی که بگم همه چیز منی ........این روزا خیلی شیرین زبون شدی و خیلی هم بلا شدی حتی توخونه هم نمیگذاری اوقات بدی داشته باشه و خلاصه یه کارایی برای سرگرمی خودت و بیچارگی مامان انجام میدی اول کمی از احوالاتت بگم الان یه دو هفته است که خوب راه میری طول کشید که راه بری خیلی زمین میخوردی زانوهات قوت نداشتن ولی تو سعی خودت رو کردی الان خیلی از روزها که با بابایی میریم مغازه ولت میکنم مدام جلو مغازه رژه میری و فضولی میکنی مغازه کنارمون سی دی فروشی هست شما بیشتر مشغول نگاه کردن به عکس های اون مغازه ای یه مغازه بعد هم گیم نت هست که میری جلوش وا میستی و با بچه هایی که اون تو دارن بازی میکنن حرف میزنی وبهشون میگی بیا خیلی وقت ها پسر های بزرگ هم اون جا وا میستن و جرف میزنن شما هم میری کنارشون و بهشون نگاه میکنی و همیشه لبخندت رو ازشون دریغ نمیکنی چند روز پیش تا اومدم بگیرمت دویدی که ازدستم در بری از پشت سر پای یکی از پسر ها رو یکهو گرفتی بیچاره یکدفعه جا خورد و ترسید که چی شد .پله ها هم ازدست تو آسایش ندارن تا یه پله می بینی زود میخوای بری بالاش ....خیلی کم از کسی میترسی یا خجالت میکشی تو پارک راحت میری کنار بقیه میشینی و باهاشون میخندی و دیگه پیش من نمیای هنوز به پارک نرسیده تاب تاب میخونی یه فواره تو پارک هست که خیلی ازش خوشت میاد همیشه کنار فواره راه میری و وقتی باد میزنه آب میپاشه روت خیلی خوشت میاد و کلی ذوق میکنی.

حالا  کمی از چل چلی هات بگم:

اول از همه اونقدر بابا رو قشنگ میگی که آدم کیف میکنه وقتی بابا حواسش نیست داد میزنی و صداش میکنی

تاب تاب عباسی رو اینجوری میگی : تا تاب اباس ننا منو ننا ننا ننانی

آمنه : آمنه

ابوالفضل : ابوبه

خاله : نمیتونی بگی میگی غغغ قورقوری رو هم اینجور تلفظ میکنی آخه یه شامپو قوقوری داری که میبینیش میگی غغغ

مهدی : مینی بعضی وقت ها که بهت میگم بابا رو صدا کن میگی مینی

میو : مینو (دیشب با شما تو حیاط بودم که جیغ زدی و گفتی ابیا اومدم پیشت بهت میگم چیه چی شد به روی دیوار اشاره میکردی و میگفتی مینو من که نگاه کردم از گربه خبری نبود ولی دیگه از ترسم رفتیم تو حالا راست گفته بودی یا تخیلاتت بودخدا میدونه خلاصه که منو ترسوندی)منم کلی خندیدم

پیشی : پیتی

اینا: اینا نشون دادن چیزی

ممنون : منون

چایی :تایی

بیا : ا بیا

افتاد : تاد

ماست : ما

خیلی چل چلی میکنی نمیدونم چرا یادم نمیاد

رضا : اضا

یک دونه : دونه

هندونه : دونه

دایی : دی

عمو : عمو در ضمن هر مردی رو میبینی میگی عمو

کفش : پاپا کفش هات رو خیلی دوست داری وقتی مامان جون و باباجون یه کفش صدا دار از اینجا برات گرفتن دیگه نمیخواستی بغل بشی و همش میخواستی راه بری خیلی کفش داشتی چون پاهات خیلی کوچولو هست دوباره یکی دیگه برات خریدن دستشون درد نکنه

دست نزن : دت نه ( انگشت اشاره ات رو هم به علامت نهی تکون میدی)

سلام : ددام

حمام : اَموم ( دیشب بردمت حمام اونقدر بازی کردی که بیخیال بیرون اودن نمیشدی و گریه میکردی چند روز پیش هم که فهمدی بابا رفته حمام پشت در نشسته بودی و گریه میکردی قبلا از حمام خوشت نمی اومد اما الان خیلی دوست داری)

آب بازی : آپ بادی

وقتی آماده ای میخوای بری بیرون ازت میپرسم کجا میری میگی ددر و جلو تر از همه دم دری

شب مبعث تو پارک قبل از اذان ترانه گذاشته بودن شما هم طبق معمول کنار چند تا خانوم واستاده بودی و با آهنگ میرقصیدی آهنگ قطع شد که اذان بدن تا آهنگ قطع شد صدای دادت در اومد و با حالت شاکی یه چیزایی میگفتی خانوم ها هم به عکس العمل تو زدن زیر خنده

فعلا تا اینجا رو داشته باشین بعدا یادم اومد اضافه میکنم


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان ریحان عسلی
31 خرداد 91 12:03
سلام ای جونم دخمل شیرین زبون ماشالا هزار ماشالا
مامان امیر مهدی
31 خرداد 91 12:50
قربون خودتو اون حرف زدنت بشم خاله
ⓜⓞⓑⓘⓝⓐ
31 خرداد 91 18:30
سلام خوبیــــــد؟! الهــــــــی کوثری چه باحال حرف میزنــــــه
ⓜⓞⓑⓘⓝⓐ
31 خرداد 91 18:31
واااای این عکسه تو 2تا پست قبل هست خـــــروس آوردین تو خونـــــه؟! روی فـــرش؟!
ⓜⓞⓑⓘⓝⓐ
31 خرداد 91 18:32
کوثر روسری سر میکنـــــه چه قد بانمک میشه این گوسفنده هم باحال بود
ⓜⓞⓑⓘⓝⓐ
31 خرداد 91 18:33
خـب تو بیمــــه کـآرای کامپـــیوتری میکنــــم دیگـــــــه
ⓜⓞⓑⓘⓝⓐ
31 خرداد 91 18:36
من کلآ دیگه دیپلم گرفتمـ از مدرسه راحت شدمـ واسه همینــــــه انقد خوشحــــآلم
مامان علی
31 خرداد 91 19:37
سلام ماشااله به کوثر جون منم لار زندگی میکنم خوشحال میشم با هم آشنا بشیم