کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

کوثر و بازیگوشیها

1390/10/17 13:10
نویسنده : زینب فتوحی
639 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم عزیزکم خیلی بزرگ شدی این روزها دیگه به سادگی حرفت نمی شم خیلی بازیگوش شدی با اینکه ریزه میزه هستی ولی بازم من حریفت نمیشم مدام میخوای همه جا بری به همه چی ور بری جدیدا ادای خنده های ما رو در میاری و میخوای مقل ما بلند بلند بخندی اینقده بامزه میشی هر کاری میکنم خوب بهم نگاه میکنی تا بتونی خودت هم انجام بدی باز کلمه آب رو هم یاد گرفتی و لیوان یا شیشه شیر رو که نشونت میدم خودت هم میگی آب دیشب همه یه کلمه جدید میگفتی اما نمیدونم منظورت به چی بود و برای چی داشتی میگفتی....خلاصه که خیلی بلا شدی وقتی کتاب هات رو دستت میدم به تقلید از من که برات کتاب میخونم اون ها رو ورق میزنی و بلند بلند واسه خودت میخونی جالب اینجاست که کتاب رو که ازت میگیرم ساکت میشی و دوباره که به دستت میدم دوباره شروع میکنی و به قول بابا قسمت های هیجان انگیز کتاب رو هم بلند بلند میخونی و بعضی وقت ها اینقده بلند بلند میخونی که ما دیوونه میشیم ولی کاری از دستمون بر نمیاد مجبوریم صبر کنیم مطالعه شما تموم بشه و بری دنبال یه بازیگوشی جدید .......وقتی باهات بازی میکنم و می خوام بوست کنم تو هم دهنت رو باز میکنی و منو میخوای بخوری یکدفعه هم گونه منو با تک دندونت کزیاد هم در نیومده گرفتی و جیغم در اومد ای بلا......راستش این چند روزه هی مخواستم بیام برات بنویسم ولی اصلا حسش نبود و همش تو فکر انار دختری که با آب جوش سوخت بودم خلاصه همش دعا و مدام هم پی گیر حالش بودم که خوب بشه...طبق آخرین آماری که از وبلاگ  نفس جون گرفتم تا دیروز وضعیتش رو به بهبودیه و کم کم بهتر شده ولی هم چنان به دعا نیاز داره تو رو خدا براش دعا کنین.......خوب همه چیز هم در امن و امانه راستی رفتیم بهداشت و قد و وزنت رو گرفتیم عزیزم با اینکه وضعیت بدی نداشتی ولی وزنت همچنان تعریفی نداره نمی دونم دیگه چی بهت بدم که کمی تپلی بشی همش دارم غصه میخودم آخه غذا هات رو که خوب میخوری اما نمیدونم چرا روی وزنت اثر نمیگذاره اگه کسی راهنمایی و پیشنهادی داره برام بنویسه...فعلا تا این جا یادم میاد که چی کارا کردی و چی گذشته .....


این عکس خوشگل هم مهدی آقا دوست جدید وبلاگیمون برای شما درست کرده ممنونم آقا مهدی خیلی زیباست


اینم چند تا عکس جدید از شما

 

ببین کجا ها که نمیری آخرش هم گیر میوفتی و ببین که چقدر هم همه چیز رو میریزی به هم

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مهتاب
17 دی 90 13:53
زیبا بود
dokhi
17 دی 90 20:00
salam khubi vay khodaaaaa kosaro che sheytun shode mashala


آره دیگه چه کار میشه کرد
ابوالفضل
17 دی 90 21:19
شاید می خاسته بگه دایی جون آب داد
دایی پسقلی
18 دی 90 7:28
ای بابا ... اینقده وسواس به خرج ندیدن خانوم فتوحی .... بچه به این سالمی که داره غذا شو میخوره خدای نکرده مریض هم که نیست .. ول کنین بابا ... کم کمک تپلی هم میشه ... عجله نکنین. که .. مثل اینکه هنوز شما بچه های ریزه میزه رو ندیدن ها ..؟؟؟


از مامانتون بپرسین بگین چی بدم بهش گوشت بیاره؟
راستی کجایین خیلی وقته خبری ازتون نیست؟
دایی پسقلی
18 دی 90 14:58
هی وای من ...... ای خانوم فتوحی ....
والا من که تو این خراب شده چابهار گیر افتادم. این جند وقته هم که مخابرات اینجا آتیش گرفته بود و اینترنت ها هم رو هوا بودن. تازه از دیروز یه کم راه افتاده و داره بهتر میشه که خبر دادن میخوان از 22 بهمن اینترنت ملی راه بندازن و گند بزنن به هر چی ارتباطه اینترنتی که توی کشور هست.
چشم اونم میپرسم از مامانم و به شما خبر میدم. ولی به نظرم به نسبت سنش الان خوبه قد و وزنش که ؟؟؟
حالا شما چه اصراری دارین که زودی زودی تپلیش کنین نمیدونم.....:


نسبت به باقی همس های خودش خیلی لاغر و ریزه همه فکر میکنن 4 5 ماهه است
مامان ریحانا
18 دی 90 17:08
سلام
میبینی الان اول شلوغ بازیهاشه
بهداشت که میری در مورد تغذیه اش ازت سوال میکنن؟
الان چند کیلو؟




آره الان 7 کیلو شده اونها هم سوال کردن ولی چون غذا هاش رو خوب میخوره میگن مشکلی نداره اما خیلی ریزه