کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

اولین دندون عسل خانوم کوثر خانوم گلم

1390/10/12 9:34
نویسنده : زینب فتوحی
715 بازدید
اشتراک گذاری

سلام اول از همه باید از همه کسانی که بهمون رای دادن تشکر کنم و بگم ممنونم که مثل همیشه دوستیتون رو بهمون ثابت کردین ...........برنده نشدیم ولی خوب دیگه اینم مثل خیلی مسابقه های دیگه بازنده هم داره یکیش هم ما ............به همه اونهایی هم که برنده شدن تبریک میگیم........مبارک باشه


از خود گل دخترم بگم .....کوثر جون بالاخره اولین دندونشون در اومد.....عزیزم مبارک باشه ......از چند روز پیش لثه پایینت رو دیدم که سفید شده بود و کمی هم سر باز کرده بود دیروز داشتم باهات بازی می کردم که همینجور که لبهای نازت رو میبوسیدم یکدفعه شما هم نامردی نکردی و همینجور که میخندیدی گاز گرفتی لب های منو حس کردم گاز گرفتنت مثل قبل نیست و کمی درد داشت دستم رو لثه ات کشیدم دیدم بله مرواریدت یه کوچولو اومده بالا الهی دورت بگردم اونقده خوشحال شدم خدا رو شکر جز اینکه گاهی تو خواب گریه میکردی مشکل شدیدی واسه دندون هات نداشتی ..........خدایا شکرت......خلاصه از ذوق زیاد هم به مامان جون خبر دادم هم به خاله جونی............دایی جون ابوالفضل هم دیشب اس داد بهمون تبریک گفت .........خلاصه این از اولین مرواریدت.......... دوم اینکه دیشب بابایی یکی از دستگاه هاش مشکل برداشته بود ولی شما با شیرین کاریهات روحیه اش رو تقویت کردی و اخم هاش رو باز کردی الهی قربونت برم .......بابا جون داشت چایی میخورد شما هی میخواستی به لیوانش دست بزنی و بابا هم لیوان رو گرفت به طرفت شما دستت رو به لیوان زدی دیدی داغ هست دستت رو کشیدی دوباره و چند باره این کار رو میکردی و هی به ما هم نگاه میکردی من اومدم دستم رو به لیوان زدم و بهت گفتم اوف چند بار این کار و کردم شما هم که از من یاد گرفته بودی هی دستت رو به لیوان میزدی و هی میگفتی اوف پوف و من و بابایی هم حسابی به شما میخندیدیم بابا که خوشش اومده بود هی لیوان رو جلوت میگرفت که شما هم بگی اوف پوف و اونقدر بامزه میگفتی که ما از خنده روده بر شدیم خلاصه اینم از شیرینی های شما الهی همیشه زنده و سالم باشی عزیزم................

حالا عکس هایی که طبق معمول خاله جون درخواست کرده ببخشید دیر شد خاله جون

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)