شب یلدا

می دونی گلم من برات از شب یلدا چیزی ننوشتم چون خاطره ای ازش ندارم که هیچ خاطره ی بدی هم ازش دارم واسه این هیچ وقت شب یلدا برام اهمیتی خاصی نداشته .

هر سال شب یلدا که میشد یادم نمی آد که یایام پیشمون بوده آخه اون خارج از کشور کار میکرد و معمولا زمستون ها رو پیشمون نبود یا اگر هم بود من یادم نمی آد یلدایی رو پیشمون بوده این یکی از عواملی که از یلدا خوشم نمیاد و دیگه اینکه سال اولی که اومده بودم اینجا شب بلدا خیلی تو فکر خانواده خودم بودم که اونجا چقدر رسم های جالبی دارن و واسه تازه عروس ها تو هر موقعیتی و هر مناسبتی هدیه میبرن ............ خود این ها هم این رسم ها رو دارن ولی واسه من هیچ کدومش رو عمل نکردن ولی واسه دخترشون و دامادشون هر رسم و رسومی که بود انجام شد ولی هیچ وقت از من نپرسیدن شما رسم خاصی دارین یا نه ......من شاید هیچ وقت به روشون نیاوردم ولی اون سال خیلی دلم گرفته بود و حتی یادمه اون شب با باباجون هم قهر کردم رفتم خوابیدم آخه اونم اهمیتی نمیده این مرد ها هیچ وقت احساسات یه زن رو جدی نمیگیرن ......خلاصه ما هم محرم هم عید هم یلدا و هم رمضون واسه تازه عروس طبق رسم و رسومات هدیه و شیرینی ویا لیاس میبریم ولی واسه یه دفعه اینا هیچ کدومشو واسه من انجام ندادن هی وای من دلم خیلی پر شده اما یه دو ساعت دیگه یادم میره تا سال بعد دوباره همهه چی یادم میاد خلاصه واسه اینه که از یلدا خوشم نمی یاد ..................امیدوارم هیچ شب و روز زیبایی نیاد که تو ازش خاطره ای بد داشته باشی گلم همه روز های خوش رو برات آرزو میکنم

حیفم اومد چند تا عکس دوباره ات نگذارم

اینجا یه شب بود اصلا نمیخوابیدی پوشکت رو عوض کردم می خواستم شلوارت رو پات کنم نمیگذاشتی و هی در میرفتی منم شلوارت رو کشیدم رو سرت بامزه شدی بابا هم ازت عکس گرفت خیلی بهت خندیدیم عسلم اونقدر بودن تو به زندگیمون معنا بخشیده که هر وقت با باباجونی یر چیزی بحث میکنیم زود فراموش میکنیم آخه تو همیشه ما رو میخندونی و غصه ها مون رو به دست فراموشی میدی

راستی عسلم اولین زمستونت مبارک من از بین فصل ها از زمستون بیشتر از همه خوشم میاد هر چند خودم تابستونی هستم

راستی اینو داشته باش

تو بهاری من تابستون و بابا پاییز