کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

یه کمی از اوضاع کوثر

1390/10/5 16:39
نویسنده : زینب فتوحی
403 بازدید
اشتراک گذاری

خوب خیلی حرف های برای گفتن دارم ولی نمی دونم چرا اینقده تنبل شدم. به هر حال امروز کمی برات مینویسم عزیزم.

شما الان داری وارد 10 ماهگی میشی و در واقع نه ماهت میشه نمی دونم باید چی بهش بگیم میشی نه ماهه ولی وارد 10 ماه میشی به هر حال زیاد هم مهم نیست مهم اینه که زمان داره میگذره و تو داری بزرگ میشی انگار همین دیروز بود که دو دل من بودی و من هر روزم رو با تکون خوردن های تو میگذروندم و اگر یه روز تکون نمیخوردی دپرس بودم و حال خوبی نداشتم.............خلاصه گذشت ولی خوب بود الان خیلی شیطون و شیرین تر شدی خیلی بازی میکنی خیلی سر به سر من میگذاری و خیلی هم زور میزنی که حرف بزنی و نمیتونی اداهای خیلی جالبی در میاری و من و بابایی لحظه لحظه هامون رو به دیدن تو میگذرونیم و میخندیم به کارهات خیلی دوست داشتنی شدی خیلی دوستت دارم عسلم........... واژه هایی که میگی ب ب بو  واب .....م م ما ما من من ....ومثل همین نمونه ها خلاصه که خیلی حرف میزنی یه جور زور زدن و یه حرکت عجیب هم انجام میدی که خیلی دوست دارم توصیفش کنم اما نمیدونم چطوری شاید ازت فیلم گرفتم بگذارم تو وبلاگت ..................بیشتر از من با بابا خیلی حرف میزنی مخصوصا وقتی میاد خونه خیلی با زبون خودت باهاش حرف میزنی دستت رو به طرفش دراز میکنی و حرف میزنی جیغ زدن هات یه مدت بود فراموشت شده بود اما الان بیشتر شده مخصوصا وقتی بهت میگم وای کی بود جیغ کشید توبیشتر ادامه میدی قربونت برم خیلی خوردنی شدی من که از صبح که از خواب بیدار میشی تا وقتی که تو  خواب هم هسته بوسه بارونت میکنم ........آهان یادم اومد یه چیز دیگه وقتی بهت میگم کوثر نه دست نزن یا میگم وای بشین چون لحن حرف زدنم تغییر می کنه تو هم خوب درک میکنی و بهت بر میخوره و خودت رو الکی یه گریه میزنی که منم نازت کنم و تو هم به کارت ادامه بدی ............وقت هایی که بابا هدفونش رو روی گوشت میگذاره چشمت هات از تعجب گرد میشن و قیافت خیلی جالب میشه حتما یه عکس ازت میگذارم.............وقت هایی که میترسی یا عصبانی میشی یا از چیزی چندشت میشه یکدفعه یه لرز مینداری تو تنت خیلی باحال میشی یادمه دایی جون مجتبی هم این کار رو میکرد وقتی کوچولو بود...........تو این هفته که گذشت دو تا اتفاق بد برات افتاد که از سهل انگاری من بود ببخشید دخترم با اینکه خیلی حواسم بهت هست اما واقعا یه وقت هایی غفلت میکنم یک بار به صورت افتادی زمین بینیت بد جور روی موکت کشیده شد گوشه بینیت زخم شد الهی بگردم دلم نیومد ازت عکس بگیرم بگذارم و یکی دیگه دستت با ماهیتابه سوختتتتتتتتتتتتتتت الهی بمیرم اینقده خودم رو نفرین کردم که نگو آخه نه که نمیگذاری موقع درست کردن غذا به کارم برسم معمولا تو بغلم هستی ولی ایندفعه تا اومدم ماهیتابه رو خالی کنم نمی دونم چطور شد یکدفعه دستت رو زدی به ماهیتابه که بگیریش و دست نازت سوخت خدا رو شکر قرمز شد ولی اینقده ناراحت شدم که نگو زود شستم با اب سرد و پماد زدم ولی جاش مون رو دستت الهی دورت بگردم خیلی هم گریه نکردی فدات بشم من خیلی صبرت زیاده خلاصه منو ببخش به خاطر سهل انگاری که کردم...............امشب اینقده بازی گردی و جنب و جوش داشتی که الان آش و لاش گرفتی خوابیدی ...........فعلا همین ها یادمه فعلا تا بعد بای بای کوچولو..........................


اینجا جا داره از دوستای گلمون مخصوصا آقا بهروز و خانواده شون و مامان ریحانه جون و بقیه دوست های گلمون به خاطر حمایت از ما برای برنده شدن تو مسابقه کردن تشکر کنم اگه برنده هم نشیم واقعا ازتون ممنونم راستی خانواده خودمون هم همینطور مخصوصا خاله جون دایی جون و هاجر عزیز دختر خاله گلم اون همه هم خیلی رای دادن برامون همه گیتون رو دوست دارم

 

این لباس خوشگلی هست که آقا بهروز برات آورده

و اون شالگردن خوشگل کار دست سیما جون

دست گلشون درد نکنه

تو این عکس ها خیلی نقلی و بامزه و خنده دار شدی عسلم ملوس ببین وقتی میخندی این جوری ادا اطوار در میاری جونممممممممممم ملوس مامان

الهی قربون دختر بی دندون خودم بشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ریحانا
5 دی 90 17:28
سلاممممممممم چه عجب آپ کردی؟
عزیزم کاری نکردم زینب جون



بازم ممنونم ازت
مامان ریحانا
5 دی 90 17:30
ای مامان بد چرا مواظبش نبودی نازی کوثر جون
تورو خدا مواظب فرشته کوچولو باش امانته ها



هی وای من میدونم خدا منو ببخشه
مامان پرنیا خانوم
6 دی 90 10:02
نفس طلای خاله بخورمت چه ناز شدی عزیزدلم دست مامان مهربونت درد نکنه که با راهنمایی های خوبش بهم کمک میکنه از دور دستتو میبوسم خانوم طلا


دیگه این دوربین بیچاره همه جا ولوو هست
دایی پسقلی
6 دی 90 10:28
الهی من فدای اون خنده های این کوثرجون بی دندونم بشم. الهی همیشه شاد و خوش باشی کوچولو خانوم..... قابل شما و کوثر جون رو نداشت خانوم فتوحی ...