بازیگوشی های کوثری

حالا کمی از شیطنت هات بنویسم

اول بازم از خوابیدنت بگم وقتی میخوابی خیلی اذیت میکنی و مدام میخوای به اطرافت نگاه کنی و بازی کنی چشمات رو هی میمالی و کلافه ای ولی دست از فضولی برنمیداری وقتی هم بیدار میشی جالب تره به محض اینکه بیدار میشی یکدفعه سرت رو به طرف بالا میچرخونی ببینی بالای سرت چه خبره یا وقتی بیدار میشی زود شروع میکنی به دست زدن و البته همیشه همه بیدار شدن هات با خنده همراهه خیلی وقت ها تا بیدار میشی زود خودم رو بهت میرسونم و کنارت میخوابم که دو باره خوابت ببره و تو هم تا منومیبینی میخندی و دوباره یواش چشمات رو هم میره و دوباره میخوابی...............از کفش پا کردنت بگم اول اینکه با اینکه مامان جونی بیشتر از 10تا کفش واستون خریده ولی چون پای شما کوشولو هست هیچ کدوم اندازه نیست موقعی که مامان جون اینجا بود با هم رفتیم کلی گشتیم تا یکی اندازه پیدا کردیم که صدا هم میداد وقتی اونو پات میکنم مدام خودت باهات رو به زمین میکوبی تا صدا بده و با کمک من راه میری......................غذا خوردنت بد نیست ولی اصلا نمیگذاری پیش بند برات ببندم و هی میگیری میکشی و نق میزنی با اینکه اصلا سفت نمیبندم ولی کلا بدت میاد...................وثتی شیر میخوری یکدفعه بازیت میگیره و وسط خوردن به فکر جیغ کشیدن می افتی و میخندی و جیغ های کوتاه میکش یو واسه خودت دست میزنی .................وقتی بهت میگم کوثر بیا پیشم هر جا باشی با سرعت میایی به طرفم...............گاهی وقت ها که با خودت حرف میزنی دستت رو میگیری بالا و میچرخونی و طولانی حرف میزنی............... الان دیگه خودت رو با همه چیز بلند میکنی حتی از شکم بابایی کمک میگیری و خودت رو بلند میکنی می ایستی .............گریه کردن هات خیلی حرفه ای شده وقتی بهانه میگیری و من نمیتونم بیام پیشت گریه میکنی و اگه کمی بگذره و یکدفعه چیزی توجه شما رو جلب کنه گریه کردنت تبدیل به بازی میشه و صدا های جور وا جور در میاری و منم خندهام میگیره...................

خیلی دوستت دارم قشنگم

به گفته باباجون کوثر هر روز خوشگل تر از دیروز