کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

کارهای جالب

1390/8/14 12:18
نویسنده : زینب فتوحی
1,140 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم اومدم  تا یه اتفاق جالب از شما رو بنویسم.

یه روز صبح داشتم تو آشپز خونه کار میکردم که صدایی از شما به گوشم نمیرسید اومدم ببینم داری چه کار میکنی دیدم فلش بابا جون تو دستت هست و داری بررسیش میکنی و اومدی که ببریش تو دهنت که دویدم به طرفت که ازت بگیرم تا دیدی دارم میام به سمتت فلش رو چند بار کوبیدیش به زمین تند و تند و بعدشم دستت رو جمع کردی زیر شکمت که ازت نگیرم ای وروجک من که از این کارت خنده ام گرفته بود بلند بلند خندیدم و شما هم با تعجب بهم نگاه میکردی.

اینم به قول بابایی تخت پادشاهی شما که وقتی میشینی توش دیگه به کسی اهمیت نمیدی و هر چی باهات حرف میزنیم ما رو تحویل نمیگیری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مصی
14 آبان 90 14:30
هیچگاه فاصله ها حریف خاطره هانیستند.............. بیادتم عروسک ناز خاله
دایی پسقلی
14 آبان 90 14:41
ای ول ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ...... خوب داری روشهای خرد کردن و بهم ریختن اعصاب باباجونت رو کشف میکنی کوثر جونم....... ادامه بده... حتما موفق میشی......
مامان ریحانا
15 آبان 90 0:04
دایی پسقلی
15 آبان 90 15:01
............................... ........ نشانم ده صراط روشنم را خودم را، باورم را، بودنم را خداوندا من از نسل خلیلم به قربانگاه می آرم «منم» را قربان، عید سر سپردگی و بندگی مبارک...... ------------------------------------------------------------------- سالم و سربلند باشید.
ميس لاولي
15 آبان 90 23:22
........ (''''(`-``'´´-´)'''') ..........).....--.......--....( .........\.....(6..._...6).../ ........./........(..0..)....;.\ ........__.`.-._..'='..._.-.`.__ ......\....'###.,.--.,.###.'.../ ....../__))####'#'###(((_\ ......############# ........############ .......\...#########.../ ...__/...../..######\....\ (.(.(____)....`.#.´..(____).).) سلام عزیزم عید قربان بر تو مبارک
ميس لاولي
15 آبان 90 23:23
hame upatono khundama alan lala daram hesesh nis beshinam done done nazar bedam bayad beram be digaranam sar bezanam!kheili vakhte pish kasi naraftam
ميس لاولي
15 آبان 90 23:23
az taraf man kosaro bebos eshghe mane!
ميس لاولي
15 آبان 90 23:24
sal dg miam khastegarish bara khahar zadam
ميس لاولي
17 آبان 90 13:54
سلام!!!
ميس لاولي
17 آبان 90 13:56
اوا چرا بزنن؟؟ اره ديگه لوسم م م !!ته تغاري ها همشون لوسن ديگه
ميس لاولي
17 آبان 90 13:56
اره خيلي حال داد نرفتم مدرسه!!
ميس لاولي
17 آبان 90 13:57
وقتي من زياد ميام وب اپ نميكنين موقعي كه نميام يهو 3.4 تا اپ ميكنين!!


این هفته خیلی درگیر بودم
مامان پرنیا خانوم
18 آبان 90 11:27
خانوم خانوما دیگه بزرگ شدی حالا حالا هاست که مامان جون باید به قول قدیمیها بچه که به دست و پا افتاد (جوغن)رو هم اویزون کنی.از دست شما کوچولوها که حس مهندسی تون و خراب کاریهاتون گل میکنه...الهی قربونت برم چه ناز شدی عزیزم


آره دیگه کنترل نمیشه
سمیه : مامان مسیح مقدس
18 آبان 90 11:28
سلام عزیزم....خوبی ؟
خیلی شیطون شدی جیگر.....
ناااازی...مسیح منم دقیقا همین کارارو میکرد ...حالا که تا می خوام چیزی رو ازش بگیرم فرار میکنه...
فلش رو هم هر وقت گیر کیاره هی میاد جای یو اس پی لپ تاپ فشارش میده


ماشاالله همه نی نی ها باهوش تر از مامان باباها هستن
دایی پسقلی
19 آبان 90 15:09
به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند. به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند : "روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد. به بچه هایی فکر کن که گفتند : "مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند. به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند. به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود، و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد. من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ، ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند، سوگواری می کنم. من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که : آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند، و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند، گریه می کنم. به افراد دور و بر خود فکر کنید ... کسانی که بیش از همه دوستشان دارید، فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید، در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید. قدر لحظات خود را بدانید. حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛ زیرا اگر دیگر آنها نباشند، برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود ! "دیروز" گذشته است؛ و "آینده" ممکن است هرگز وجود نداشته باشد. لحظه "حال" را دریاب چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری. اندکی فکر کن ... ------------------------------------------------------------------ کوثرجونی دوستت داریم.