بازم شرح حال

ول از کار جیددت بنویسم که یاد گرفتی :

وقتی بهت میگم کوثر دست بده قشنگ یه دستت رو جلو می آوری و دست میدی خیلی باحاله اینقده ناز دست میدی

از دیگه کارایی که یاد گرفته بودی انجام بدی البته وای وای بد هم بود زبون در آوردن بود مامان جون یادت داد و زبون مثل خیار شورت رو خیلی ناز بیرون می آوردی هر کی زبونش رو برات در می آورد تو هم اداش رو در می آوردی ولی خوشبختانه چند روز ی هست که یادت رفته

دیگه اینکه مامان جون وقتی سرفه میکرد تو هم این کار رو انجام میدادی و اداش رو در می آوردی و خیلی بامزه سرفه میکردی و جالب اینجا بود که اگه صدایی از خوش در می آورد که تو نمی تونستی این کار رو انجام بدی سزفه میکرد و ما هم کلی بهت میخندیدیم

جدیدن هم صدای ذوق کردن تو خندیدن رو در میاری و هرکس این کار رو بکنه تو هم انجام میدی

 یاد گرفتی که هر چیزی رو به طرف خودت بکشی مخصوصا سفره غذا رو خیلی بیخیال اگه دستت بهش برسه به طرف خودت میکشی تا بتونی هر چی روشه رو به دست بیاری

وقتی تو حالت نشسته هستی برای به دست آوردن چیزی که جلوت هست تا میتونی خودت رو خم میکنی

یاد گرفتی هر چیزی مخصوصا اسباب بازی های صدا دارت رو بزنی زمین یا به جایی بزنی که صدا بده یا وقتی النگو تو دستت هست میزنی به جایی که صدا بده

اگر کنارت بخوابم و دهنم رو باز کنم پستونکت رو تو دهنم میزاری ولی دوباره خیلی زود درش میاری و میزاری تو دهن خوددت

بغل به بغل شدنت خیلی خوب شده وقتی تو بغل کسی هستی اکه بیام کنارت از بغل اونا میپری بیرون که بیای پیش من با مامان جونی اونقدر بازی میکردیم آخه هم بغل من می رفتی هم اون ما هم مدام میاومدیم جلوت و تو هم هی از این بغل بع اون بغل میرفتی

با حمام هم دویاره آشتی کردی البته مامان جونی باعث این کار شد اونقدر تو حمام کیف  می کنی که نمیشه بیارنت بیرون

 بازم باقیش باشه واسه بعدا

فعلا صحنه هایی از وضعیت کوثر رو تو اسباب کشی میگذارم