کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

کوثر و آقا بهروز

خوب این دفعه از اومدن یه مهمون که به شما خیلی لطف داشته میخوام بگم. بله آقا بهروز دایی نوشین جون اومدن بیرحند و به ما هم یه سری زدن هر چند ما نتونستیم ازشون خوب پزیرایی کنیم آخه موقعی اومدن که شما مریض بودی .....خلاصه اومد پیشمون و یه عالمه هدیه از طرف خودشون و نازنین و نوشین و سیما جون برای شما آوردن و ما رو حسابی خجالت دادن...............شما با دیدن آقا بهروز هیچی نمیگفتی خوشبختانه گریه نکردی بیشتر خجالت میکشیدی یواش یواش یخت آب شد و با اش بازی کردی و میخندیدی و هی به حالت خجالت سرت رو برمیگردوندی طرف بابایی و خودت رو قایم میکردی.........کاش نوشین جون و نازنین و سیمای عزیز هم باهاش بودن و ما هم اونا رو می دیدیم ولی حیف نشد ..............
22 آذر 1390

تقدیم به مامانی و خاله جون

مامان جون و خاله جون هم طبق معمول ما رو با هدایاشون همیشه غافلگیر میکنن و ایندفعه مامان جون یه مقنعه خوشگل برات دوخته که واقعا نازه و شما هم خیلی بامزه میشی توش ......خاله جون هم مثل همیشه واست یه چیز دیگه گرفته یه جوراب شورتی راه راه خوشگل آخه شما نه که خیلی ریزی جوراب شورتی کوچی گیرم نمی اومد خاله هم جایی دیده بود و واست گرفته بود راستی گلم به زودی یه دختر خاله گل هم گیریت میاد و به زودی خیلی خبر های خوشی برات دارم امید وارم زودی بیاد و همه ما رو خوشحال کنه .......................ک این مقنعه هست که مامان جون برات دوخته این شنل ناز رو هم خاله جون برات خریده وقتی تو دل مامان بودی ممنونم خی...
21 آذر 1390

اندر احوالات اینجانب

حالا یه کمی از شرح حالتون بنویسم .................... شما خیلی بلا شدی مدام میخوای وایستی دیوانه کردی منو اگه لحظه ای به ایستم تو هم خودت رو به من میگیری وایمیستی دور تا دور آکواریوم و میز تلوزبون رو بالشت گذاشتم ولی برای شما افاقه نمی نمیکنه و از همه بالا میری انگار مانع ها رو کنار میزنی که به اهدافت برسی خودت رو حتی به دیوار صاف میگیری بلند میشی به پشتی های دور خونه خودت رو میگیری بلند میشی و ر اه میری و خودت رو به من میرسونی و یکدفعه میندازی خودت رو رومن و میخندی از بابا بالا میری خلاصه به جای اینکه چهار دستو پا رفتنت رو تقویت کنی داری راه رفتنت رو تقویت میکنی .........نمیدونم چرا با اینکه غذا خوب میخوری شیر خوردنت زیاد شده زود ب...
21 آذر 1390