واکسن چهار ماهگی
دخمل گلم امروز واکسن ٤ ماهگیت رو زدی امروز صبح که از خواب پاشدی خیلی سر حال بودی الکی الکی می خندیدی فدات بشم یه انرژی عجیبی داشتی دلم داشت برات می سوخت هی از خودت حرکات عجیب در می آوردی و می خندیدی خیلی بامزه شده بودی خلاصه آماده شدیم بریم واسه واکسن و کنترل وزن و قد روی ترازو که خوابوندمت به من نیگااا میکردی و می خندیدی - باز دوباره خوابیدی واسه قدت بازم بهم میخندیدی - جانم نمی دونستی چی در انتظارت هست خلاصه خوابوندمت روی تخت و پاهات رو گرفتم تو هم با تعجب نیگا میکردی و در بین میخندیدی که یهو درد واکسن رو تو پات احساس کردی و اشکت در اومد ای جانم گریه کردی ولی نه زیاد همین که بغلت کرم زود آروم شدی بعدشم دوتای...
نویسنده :
زینب فتوحی
15:59