کوثرکوثر، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره

کوثری عشق مامان و بابا

عکس های سفرت پیش امام رضا

وقتی تو شکم مامانی بودی تو یک ماهگیت موقع میلاد امام زمان پارسال اومدی پیش امام رضا امسال هم درست تو همون ایام دوباره اومدی پیش امام رضا که تولد امام زمان رو بهش تبریک کنی و عرض ادب کنی پیش آقا فدات بشم تو حرم همش مات و مبهوت بو دور و برت نیگا میکردی چرغ ها بد جور تورو جذب کرده بودن اینقدر به اطراف نیگا کردی تا خوابت برد بابایی از آب سقا خونه هم بهت داد خودی و متبرک شدی امید وارم واسه همه اونایی که التماس دعا داشتن دعا کرده باشی مخصوصا خاله جونی   ...
5 مرداد 1390

مسافرت

کوثر جون یه 15 روزی مسافرت بوده گلم مامان و کوثر جون با هم رفتیم پیش مامان جون لار خیلی خوش گذشت حیف که باباجونی نبود و همش دلمون براش تنگ میشد خلاصه کوثری ما که خنده هاش دل همه رو برده بود همه رو به وجد می آورد الان هم همه دلشون براش تنگ شده - مامان جونش و خاله جون خیلی دلتنگشن همین طور کوثر هم دلتنگشونه از وقتی از سفر برگشتیم همش کوثر جون می خوابه فکر کنم می خوابه تا خواب مامان جون و آقاجون و خاله جون و دایی هاش رو ببینه ایشاالله که زودی زود دوباره همشون رو ببینه راستی تو این مسافرت کوثر ما یه زن دایی ناز و خوشگل هم گیرش اومد این دومین عروسی بود که کوثر جون توش شرکت کرده بعد از تولدش ...
29 تير 1390

غلت زدن

سلام به هلوی زندگی مامان بابا خوبی کوثر جونم - امروز که خیلی خوب بودی فدات بشم الان چند روز بود که سعی می کردی بچرخی و غلت بزنی امروز بالاخره موفق شدی من و بابایی کنارت بودیم دیدیم بیدار شدی خیلی آروم به اطرافت نگاه می کردی چون دیدیم ساکتی مشغول تماشای تلوزیون شدیم بعد از 3 دقیقه دوباره بهت نگاه کردم دیدیم داری سعی میکنی بچرخی کاریت نداشتم تا سعی کنی دوباره بعد از چند دقیقه دوباره نیگات کردم الهی یه دفعه جیغم در اومد و به بابایی گفتم ببینش بله با هم دیدیم کوثر جون بالاخره موفق شده غلت بزنه و بچرخه به روی شکمش تو همین وضعیت صورتت رو گذاشته بودی رو تشکت و کنار خودت رو داشتی نیگاه می کردی آروم  و معصومانه به ش...
4 تير 1390